هر چه دل تنگت می خواهد بگو
هر چه دل تنگت می خواهد بگو
به نام آن که جان را فکرت آموخت چراغ دل به نور جان برافروخت.

 یک پسر تگزاسی برای پیدا کردن کار از خانه به راه افتاده و به یکی از این فروشگاهای بزرگ که همه چیز میفروشند (Everything under a roof) در ایالت کالیفرنیا میرود .
 
مدیر فروشگاه به او میگوید : یک روز فرصت داری تا به طور آزمایشی کار کرده و در پایان روز با توجه به نتیجه کار در مورد استخدام تو تصمیم میگیریم .
 
در پایان اولین روز کاری مدیر به سراغ پسر رفت و از او پرسید که چند مشتری داشته است ؟
 
پسر پاسخ داد که یک مشتری .
 
مدیر با تعجب گفت: تنها یک مشتری ...؟!!!
 
بی تجربه ترین متقاضیان در اینجا حدقل 10 تا 20 فروش در روز دارند .
 
حالا مبلغ فروشت چقدر بوده است ؟
 
پسر گفت: 134,999.50 دلار ....
 
مدیر تقریبا فریاد کشید : 134,999.50 دلار .....؟!!!!
 
مگه چی فروختی ؟
 
پسر گفت : اول یک قلاب ماهیگیری کوچک فروختم، بعد یک قلاب ماهیگیری بزرگ، بعد یک چوب ماهیگیری گرافیت به همراه یک چرخ ماهیگیری 4 بلبرینگه. یعد پرسیدم کجا میرید ماهیگیری ؟ گفت : خلیج پشتی .
 
 
من هم گفتم پس به قایق هم احتیاج دارید و یک قایق توربوی دو موتوره به او فروختم .
 
بعد پرسیدم ماشینتان چیست و آیا میتواند این قایق را بکشد؟ که گفت هوندا سیویک .
 
پس منهم یک بلیزر 4WD  به او پیشنهاد دادم که او هم خرید .
 
مدیر با تعجب پرسید : او آمده بود که یک قلاب ماهیگیری بخرد و تو به او قایق و بلیزر فروختی ؟
 
پسر به آرامی گفت :
 
نه ، او آمده بود یک قرص سردرد بخرد که من گفتم :
 
 
 
 بیا برای آخر هفته ات یک برنامه ماهیگیری ترتیب بدهیم
 
 شاید سردردت بهتر شد ...!!!
 



نظرات شما عزیزان:

سارا
ساعت16:43---2 تير 1392
خیلی جالب بود.

به جای اینکه ماهی رو دستش بده ماهیگیری یاد داده.

البته از یه زاویه دیگه هم میشه به قضیه نگاه کرد این شاگرد هوش هیجانی خوبی داره.

افرین به مهارتش
مرسی عزیز از نظرات خوبتون


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





ارسال در تاريخ شنبه 1 تير 1392برچسب:, توسط اصغر رضازاده وایقان